عکس کیک شیفون کنجدی
نرگس مقیمی
۱.۰k
۷۵۵

کیک شیفون کنجدی

۱۲ مرداد ۰۰

(Narges❤️Moghimi)


فصل 4 ❤️


وای این چرا اینجوری شد عجب غلتی کردم

_آقای محمدی لطفا دستمو ول کنین


+آقای محمدی؟ ههه!

+گفتم کی بود! بگو تا برم پدرشو دربیارم...


نه مثل اینکه بیخیال نمیشه
نمیدونم چرا از این کار سهیل عصبی نشدم بلکه خوشمم اومد قصدم از اولم همین بود


گوشیمو روشن کردم رفتم توی صفحه تماس






~از زبان سهیل~

کنترلم دست خودم نیست
نمیدونم دارم چیکار میکنم ولی من باید بفهمم این کیه که انقدر با عشوه باهاش حرف می‌زد به نازلی خیلی اعتماد دارم اما نمیدونم چه مرگمه


نترسیده بود ترس توی چشاش نبود فقط یه شیطنت خاصی توی چشاش موج میزد

هدفش چیه؟


گوشیش رو روشن کرد یه لبخند مرموز زد!

رفت توی صفحه تماس نوشته بود فریبا...

خیالم راحت بود ولی راحترم شد


یهو از دهنم دراومد گفتم+زنگ بزن بهش

_چی

+زنگ بزن

با خیال راحت تماس گرفت و گذاشت روی آیفون

بعد از چنتا بوق صدای یه دختر اومد


فریبا:چیه نازی کی رو میخواستی اسکول کنی برا من عشوه خرکي میومدی


نازلی قرمز شد و هیچی نگفت

فریبا: عا عا نکنه میخواستی سهیل رو غیرتی کنی... وای از د....

نازلی نزاشت ادامه حرفش رو بزنه و گوشی رو قطع کرد و سرش و انداخت پایین و هیچی نگفت داشت از کنارم رد میشد که دوباره دستش رو کشیدم



+میدونم که توهم منو میخوای پس دست از این لجبازی ها بردار


سریع رفت بیرون....






~از زبان نازلی~


وای وای خدا وَرت داره فریبا لو رفتم

دلم میخواد عر بزنم

یادم از حرف سهیل اومد _میدونم که توهم منو میخوای پس دست از این لجبازی ها بردار







همه داشتن حرف میزدن


که سمیرا تو گوشم گفت_ میگم کاری نکنی من به این زودی عمه بشماااااا داداشم رو از راه به دَر نکن گل من اگه قصدت اینه کور خوندی زن دادا‌‌ش


بعدشم هر هر می‌خندید


_مرگ،درد، زهر مار ببند اون نیشتو که تو و اون داداش عنتو جر میدم سمیرا



دیدم همه به من نگا کردن



نگین _خواهر من حداقل آروم میگفتی نه اینکه داد بزنی



ویییییی خاک برسرم جلو زن عمو و عمو وییییی آبروم رفت



_اوم چیزه داشتم شوخی میکردم یعنی اشتباه شنیدین :/


همه خندیدن


+میبینی عمو چه دوره زمونه ای شده


اه از دست تو سهیل



اون شب رو هرجور بود گذروندیم


امشب عمو مارو به یه رستوران دعوت کرده که من جواب قطعی رو بدم :)


آره میدونم این تصمیم من درسته من خودم برای آینده خودم تصميم میگیرم پس هرچی بخوام همون میشه امشب میرم و با افتخار جوابم رو اعلام می‌کنم





عمو امشب قراره سنگ تموم بزاره اگه بدونه جواب من چیه.... خخخخ


امشب قراره بریم رستوران لوکس طلایی توی خیابون ولی عصر


. میخوام لوکس و طلایی باشم بلاخره مثلا میخوام جواب بدم :)


...