حاج آقای قرائتی نقل کردند: شهید رجایی یتیم بود، بزرگ شد، در تهران با یک کسی برای خرجیشان دوره گردی میکردند، یعنی با دوچرخه قراضه یک چیزی در بازار تهران میخریدند، در کوچه پس کوچهها، محله فقرا، میفروختند. شریکش برای من گفت! یک سال با یک دوچرخه قراضه با شهید رجایی قبل از اینکه معلم شود کار میکردیم، بعد از یک سال هشت هزار تومان گیرمان آمد.
شهید رجایی گفت: تو شش تا بچه داری، شش تومان تو بردار، من فعلا دو تا بچه دارم، دو تومانش را من برمیدارم. چه زمانی از این دو تومان گذشت؟ آن زمانی که با دو تومان میشد تهران یک قطعه زمین خرید، الان با چند ده میلیون هم زمین گیرت نمیآید، اصلا رجایی روحش بزرگ بود. یتیم بود، اما بزرگ بود، یک لحظه از دو هزار تومان گذشت. و آدم هم هست اگر یک جعبه گز میخواهد بدهد به یک کسی، نصف روز فکر میکند.
دو تا خودنویس در جیبش هست، یکی را میخواهد بدهد به کسی، یک ربع فکر میکند، بدهم؟ ندهم؟ نکند بدهم پس ندهد. آن وقت این مرد بزرگ، زمانی که به عنوان رئیس جمهور ایران رفت در سازمان ملل سخنرانی کند کارتر رئیس جمهور آن زمان آمریکا از او وقت ملاقات خواست، این معلم ایرانی به او اجازه ملاقات نداد، این عزت است که در سایه ایمان به خدا به دست میآید.
سوپ پاستا با سبزیجات
https://sarashpazpapion.com/recipe/ddcc86a98818c366343902959fcc0cd8
👆👆👆👆👆👆👆
...