سلام به همگی
الهی که حالتون خوب باشه
شب خاکسپاری با حال و روز خراب اومدم خونه
بچه ها رو نبرده بودم چون پدربزرگم تو یه شهر زندگی میکنه من تو یه شهر دیگه و بخاطر مدرسه بچه ها نمیشد ببرمشون پیش مادرشوهرم بودن
وقتی اومدم خونه پرنیا گفت مامان فردا باید ماکارونی مدلی ببریم مدرسه🥴🥴🥴میگم ماکارونی مدلی چیه
میگه یعنی تزئینی دیگه از همونا که برای آجی درست میکردی عکس میگرفتی😄😄😄
مادرشوهرم میگه بهش میگم من برات میپزم میگه نه تو بلد نیستی فقط مامانم بلده🤦♀️😄
خلاصه تازه وایسادم سر گاز ماکارونی پختم وسطش کلی چرت هم زدم 😄🥴
خیلی هم تاکید کرده بود حتما عکس بگیر که منم مثل آجی یادگاری داشته باشم
صبح که بیدار شد و بشقابش رو دید کلی خوشحال شد
با خودم گفتم باز بچه ها هستن که برای لحظه ای هم که شده ما از غم و غصه هامون دور بشیم 🥺
...