عکس کیک زرافه ای
مامان دوفرشته
۲۱۴
۱.۵k

کیک زرافه ای

۹ دی ۰۱
روزهای زمستان، برف که می‌بارید، خانه‌های جنوبیِ کوچه برف‌های روی بام‌شان را پارو می‌کردند وسط گذر. راه ماشین‌های عبوری سد می‌شد و این یعنی تا وقتی سر و کله‌ی ماشین‌های شهرداری پیدا نشده تمام محله در قُرق ما بود.
دو گروه می‌شدیم. این سر و آن سر کوچه را قلعه می‌ساختیم و با گلوله‌های برفی به جان هم می‌افتادیم. گوله برفی‌ها که توی مشت‌مان آب می‌شد و سرما از منافذ دستکش‌های نخی نفوذ می‌کرد تا عمق استخوان‌های‌مان، سلول‌های عصبی شیپور آتش‌بسِ این جنگ یخی را می‌زدند. می‌دویدم توی خانه و لباس‌های خیسم را می‌کندم و بخاری والُر آبی‌رنگ انتهای اتاق را بغل می‌کردم و می‌نشستم به انتظار "خانم جان" و طعم زمستانه‌اش... یک‌روز "شیر برنج و مربا"، یک‌روز هم "باقلا و گلپر در معیت سرکه‌ی خانگی فرد اعلا". توی دلم غوغا می‌کرد طعم زندگی با ته مزه ی "زمستانه"

نوستالژیک شدن روزهای برفی هیچ‌جای محاسباتم نمی‌گنجید. خساست آسمان و ناخن‌خشکی این‌روزهایش به کنار، آدم‌ها هم عوض شده‌اند. فراموش‌کار شده‌اند. یادشان رفته انگار طعم فصل‌ها را، یادشان رفته که "بهار" طعم شربت بهارنارنج می‌دهد و عطر مربای گل محمدی، یادشان رفته که خاطره‌ی "تابستان" را فالوده شیرازی و کاهو - سکنجبین ماندگار می‌کرد و لب و لوچه‌ی آویزانِ پاییز همیشه عاشق را طعم گس خرمالوهای روی درخت، غنچه می‌کرد...

می دانی رفیق؟! گناه فصل‌ها نیست که روزهای‌مان بی‌مزه شده‌اند. فراموش‌کار شده‌ایم...همین!

. محمد جعفــــری‌نژاد .
...