لطفا کپشن مطالعه شود
#قرار_معنوی#شهید_حسین_بواس#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر_بحق_مولاتنا_زینب_نام و نام خانوادگی: حسین بواس
نام پدر : ابوالقاسم
محل تولد : روستای ملاط از توابع شهرستان لنگرود در استان گیلان
تاریخ ولادت: ۱۳۶۰/۱۰/۲۹
تاریخ شهادت : ۱۳۹۵/۱/۲۱
محل شهادت: منطقه خالدیه خانطومان سوریه
مدت عمر: ۳۵ سال
محل مزار : چالوس
زندگی نامه شهید حسین بواس
شهید حسین بواس فرزند ابوالقاسم در روستای ملاط از توابع شهرستان لنگرود در استان گیلان ، در ۲۹ دی ماه سال ۱۳۶۰متولّد شد. ایشان دارای دو فرزند به نامهای محمّد جواد و محمّد حسین و از شهدای لشکر ۲۵ کربلا مازندران بود.
با مهاجرت پدرش به شهرستان لنگرود در این شهر، بعد از گذراندن دوره ی آمادگی، سرانجام وارد دبستان شد.هنوز دو- سه سالی از دوران تحصیل ابتدایی اش نگذشته بود که همراه خانواده اش به استان مازندران هجرت و در شهرستان چالوس اقامت نمودند. شخصیت اولیه شهید، با مراقبت اولیاء و مجالست با هم سن و سالان بر چین شده از خانواده های مقیّد و مذهبی جان گرفت و بعدها با هدایت پدر و مادر با حضور در مساجد و مراسم های مذهبی، روحی تازه در او دمیده شد.
هر چه بزرگتر میشد رشد معنویت او در میان هم سن و سالانش جلوه گری می نمود به طوری که بعضاً از او شنیده میشد که ای کاش در پیروزی انقلاب حضور می داشتم،
بعد از اخذ دیپلم با اشتهای وصف ناپذیری وارد خدمت سربازی شد. پس از پایان خدمت سربازی اش، در شهرداری مرکزی تهران در واحد موتوری مشغول به کار شد که این بار پدر و مادرش، جهت حفظ شخصیت معنوی اش از چالوس به تهران هجرت نمودند.
بعد از گذشت مدت دو سال و تشکیل خانواده، پدر و مادرش مجدداً به چالوس برگشتند وی پس از گذشت پنج سال سابقه ی کاری به درخواست خود، محلّ کار را ترک و به چالوس برگشت. با وارد شدن به جمع ورزشکاران رزمی که آن نیز تحت مراقبت پدرش انجام می گرفت، توانمندی خود را در میان دیگر ورزشکاران به خصوص در فنّ راپل نشان داد.
با پپشنهاد دو سه تا از پاسداران جذب تیپ ۳ چالوس و بعدها جهت خدمت در لشکر ۲۵ کربلا راهی ساری شد.
خصوصیات اخلاقی شهید حسین بواس
همسر شهید؛ طاهره شریفی می گوید: حسین آقا بسیار خوش اخلاق و شوخ طبع بود و با پسرمان محمّدجواد همیشه کشتی میگرفت. پاتوق ما «امامزاده عبدالوافی» در نزدیکی شهر چالوس بود، خیلی زیاد به این مکان مقدّس می رفتیم طوری که پسرم از دور گنبد را که میدید خیلی صمیمانه سلام میداد و میگفت: من آمدم.
حجت الاسلام محمد علی کمیجانی دوست هفده سالهی شهید بواس دربارهی او چنین میگوید: انقلابی عمل کردن در هر مرحله از زندگی خویش، از خصوصیات اخلاقی این شهید، محسوب می شود؛ چرا که این اخلاق حسنه را از اهل بیت (علیهم السلام) و شهدا، فرا گرفته بود. انتخاب درست سرنوشت خویش و عمل به اهداف و سفارشات قرآن و اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) در سیرهی این شهید، بود.
شهید حسین بواس عاشق کدام شهید بود؟
طاهره شریفی می گوید: همسرم عاشق شهدا بود. بهخصوص علاقه ی خاصی به شهید صیاد شیرازی داشت و دقیقاً در سال روز شهادت ایشان به شهادت، رسیدند.
چه کسی خبر شهادت را به شهید بواس داده بود؟
طاهره شریفی می گوید: یک شب بدون اینکه شهید کوچک زاده را بشناسد، خوابش را دید، از فردا عضو کانال شهید و از این طریق ارادت خاصّی به او پیدا کرد. در عالم خواب شهید کوچک زاده به همسرم گفته بود به زودی به شهادت میرسی، روزی که با شهادت یکی از بزرگان ایران، مصادف است.
اولین الگوی کاری شهید حسین بواس
اولین سرمشق کاری شهید حسین بواس، شهید رضا قربانی میانرودی بود. در منطقهی شیخ صالح در کرمانشاه، مرز ایران و عراق، شهید قربانی و شهید بواس همرزم یکدیگر بودند که شهید رضا به وسیلهی اشرار به شهادت میرسد و حسین اولین نمونهی شهادت را به عینه دید و به مافوق خود اطلاع و جسد مطهّر شهید را به پایگاه انتقال میدهد.
بعد از آن ماموریت، برای نوبت دوم با همرزمانش راهی پیرانشهر سنندج شدند و مدّتی هم در آنجا در لب مرز مشغول مرزداری بود.
این بار که برگشت از پدرش خواست که به او محاوره (زبان)عربی را آموزش دهد، وقتی پدرش علّت را از او پرسید، در جواب گفت شاید به لبنان بروم، ولی رفتن به لبنان را فراموش و برای اولین بار همراه دیگر رزمندگان مدافع حرم، راهی سوریه شد.
شهادت حسین بواس
شهید بواس چهاردهم فروردین سال ۹۵ از فرودگاه تلفنی با اعضای خانواده خداحافظی و در بیست و یکم فروردین بنا به قول همرزمانش در بعدازظهر همان روز با گلوله ی جهنمی تکفیریها در منطقه خانطومان سوریه به فیض عظیم شهادت نائل آمد.
فرازهایی از وصیت نامه شهید حسین بواس
خدا میداند که چقدر این ذکر «اللهم اجعلنا من الذابین عن حرم سیده زینب(سلام اللّه علیها)» را گفتیم تا خدا این توفیق را به ما بدهد تا جزء مدافعین حرم مطهر حضرت شدیم.
الحمدللّه خدا بر سر ما منّت نهاد تا جزء مدافعین حرم مطهر حضرت شدیم و اینک در این سرزمین هستیم.
واقعاً لذّت دارد تا ما هم از آن همه سختی که خاندان نبوت متحمّل شدند را به قدر ذرّه ای بچشیم و در این راه قدم برداریم. الحمدللّه
همسر و فرزند عزیزم، مرا ببخشید اگر در حقّتان کوتاهی کردم. هردوی شما را دوست دارم و به شما عشق میورزم. امیدوارم که در مسیر حق ثابت قدم باشید.
آقا محمّدجواد: مواظب مادرت باش؛ چراکه او بهترین مادر دنیاست. ان شاءاللّه که در مسیر قرآن و ولایت باشی.
خدایا نمیدانم کی، کجا و چگونه مرا خواهی برد؟ ولی از تو میخواهم زمان مرگم، مرا در راه حفظ و نگهداری از دینت ببری.
خدایا! این بنده کوچک و خطاکارت را با همه این بدی ها و ناتوانیم بپذیر و بر سرم منت گذار و شهادت راهت را نصیب من بگردان
دوستان عزیز دل لطفا برای حال دلم و برآورده شدن حاجاتم بدام دعا کنین , ممنونم ازتون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم