آقا مهر این غذا از بچگی تو دله من بود🥹🤌
و همیشه جمع هممون جمع بوده با این غذا
وقتایی که زنداییام از حیاط باباحاجی برگ میچیدن و ما هم دنبالشون میرفتیم که مَبادا عقب بمونیم،مامان با خاله ها گوشتارو ریش میکردن ماهم کنارشون بَهره میبردیم البته، نَنه جون هم با دستای قشنگش و اون انگشتره که انگار عمریه تو دستاشه میومد دلمه پیچیدن و شروع میکرد ماهم ریز ریز دستبرد میزدیم که اگه کسی میزد رو دستمون با نگاه چشمای آبی نَنه جون حل میشد.
داییا آتیش به پا میکردن و دیگی که توش پره دلمه بود میزاشتن رو آتیش و ماهم میرفتیم دوره دیگه خلاصه درنهایت با نون بیار کباب ببرو سیبیل آتشین از اونجا دور میشدیم و خودمونو با بچه ها تو حیاط با بازی سرگرم میکردیم تا بگن بیایید غذا آمادس.
باباحاجی با دستی که همیشه توش تسبیح بود و چشمای رنگی و چهارشونه بودنش هرکی کنارش میشست اُبهتی پیدا میکرد که نگم براتون...
الان دیگه فرصت اینهمه خوشبختی و از دست دادیم الان بعد از اینهمه مدت، تنهایی دلمه پختم که با هر یه لقمه بغضمو قورت میدم باهاش🙃
روحشون شاد🖤
#دلمه #دلمه_برگ_مو #قدیم
...