مامان ایلیا
مامان ایلیا

دستور پختی یافت نشد

کیک خیس
مامان ایلیا
۳۳

کیک خیس

۵ اسفند ۰۲
ادم برفي هم كه باشي دلت ميخواهد كسي در اغوشت بگيرد.

دلت ميخواهد يك نفر كنارت باشد تا گرمت كند تا ارامت كند

مهم نيست اب شدن...نيست شدن...مهم ارامش است...

حتي براي چند لحظه
،،،،،


از زخم زبانهاي مردم ناراحت نباش

اينها همانهايي هستندكه

به آسمان

وهواي باراني ميگويند

هواي خراب
...
دسر یلدایی
مامان ایلیا
۳۷

دسر یلدایی

۲۹ آذر ۰۲
بگذار بسوزد دل من مسئله ای نیست


من سوخته ام در تب ، آنقدر که امروز

بین من و خورشید دگر فاصله ای نیست


غمدیده ترین عابر این خاک منم من

جز بارش خون چشم مرا مشغله ای نیست


در خانه ام آواز سکوت است ، خدایا

مانند کویری که در آن قافله ای نیست


می خواستم از درد بگوییم ولی افسوس

در دسترس هیچکسی حوصله ای نیست


شرمنده ام از روی شما بد غزلی شد

هرچند از این ذهن پریشان گله ای نیست
...
کیک خیس
مامان ایلیا
۳۸

کیک خیس

۷ مهر ۰۲
نشانی ام عوض نشده ؛ هنوز در همین خانه ام...!

فقط دیگر زندگی نمی کنم ...!


گاه دلتنـــــــگ می شوم دلتنـگتر از تمام دلتنگـــــــــی ها

حسرت ها را می شمارم

و باختن ها

وصدای شکستن را

... نمیدانم من کدامین امید را ناامید کردم

وکدام خواهش را نشنیدم

وبه کدام دلتنگی خندیدم

که چنین دلتنگــــــــــــــــم...
...
دسر پاناکوتای زعفرانی
مامان ایلیا
۱۶
من خمارم ساقیا! پیمانه می‌خواهد دلم

استکان پر کن، مِیِ جانانه می‌خواهد دلم

 

هِق‌هِقی امشب گلویم را نوازش می‌دهد

گریه دارد چشمهایم، شانه می‌خواهد دلم

 

شمعِ من! جرئت بده تا لحظه‌ای پر، وا کنم

باز بی پرواییِ پروانه می‌خواهد دلم

 

شهرزادِ قصه و لیلای مجنون، حرف بود 

داستان‌هایی بجز افسانه می‌خواهد دلم

 

نذر نازت می‌شوم، آغوش وا کن زودتر

یک بغل معشوقه‌ی فتانه می‌خواهد دلم

 

از لبانت وحی نازل می‌شود؛ قدری بخند

آیه‌ای هم رنگ با حنانه می‌خواهد دلم

 

آخر فرمانبری از عقل، سرگردانی است

مثل عاکف حالتی دیوانه می خواهد دلم

 
...
لوبیا پلو
مامان ایلیا
۴۱

لوبیا پلو

۱ مرداد ۰۲
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ

وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ

عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ (اَبَداً)

ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ

وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ

اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْن وَ عَلی عَلَیِ بْن الْحُسَین وَ عَلی اَوْلادِ الْحْسَیْن وَ عَلی اَصحابِ الْحُسَین

سلام بر تو اى ابا عبداللّه و بر روانهائى که فرود آمدند به آستانت ،

بر تو از جانب من سلام خدا باد همیشه تا من زنده ام و برپا است

شب و روز و قرار ندهد این زیارت را خداوند آخرین بار زیارت من از شما


...
دلمه برگ مو
مامان ایلیا
۴۳

دلمه برگ مو

۲۲ خرداد ۰۲
تو را آن گونه می خواهم که باغی باغبانش را
شبیه مادر پیری که می بوسد جوانش را

تو را در یک شب بارانی غمگین سرودم که
نمی دانم زمانش را، نمی یابم مکانش را

من آن سرباز دلتنگم، که با تردید در میدان
برای هیچ و پوچ از دست خواهد داد جانش را

پریشانم شبیه پادشاهی خفته در بستر
که بالای سرش می بیند امشب دشمنانش را

تو در تقویم من روزی نوشتی دوستت دارم
از آن پس بارها گم کرده ام فصل خزانش را

پرستویی که با تو هم قفس باشد نمی‌ ترسد
بدزدند آب و نانش را، بگیرند آسمانش را

تو ماهی باش تا دریا برقصد، موج بردارد
تو آهو باش تا صیاد بفروشد کمانش را

من آن مستم که در میخانه ای از دست خواهد رفت
اگر دستان تو پر کرده باشد استکانش را
...
حلوا کفگیری
مامان ایلیا
۵۴

حلوا کفگیری

۶ خرداد ۰۲
??? زندگی نمایشی است ،
که هیچ تمرینی برای آن وجود ندارد !
پس آواز بخوان ، اشک بریز ، بخند ...
و با تمام وجود زندگی کن !
قبل از آنکه نمایش تو ،
بدون هیچ تشویقی به پایان برسد ...! #‌چارلی_چاپلین
??? Life is dramatic
There is no exercise for it!
So sing, laugh, laugh ...
And live with all life!
Before your show
Without any encouragement ...! #‌Charlie Chaplin
...
کیک عروس ترکیه (گلین پاستاسی)
مامان ایلیا
۱۷
ماه من غصه چرا؟!
آسمان را بنگر، که هنوز، بعد صدها شب و روز
مثل آن روز نخست
گرم و آبی و پر از مهر به ما می خندد!
یا زمینی را که، دلش از سردی شب های خزان
نه شکست و نه گرفت!
بلکه از عاطفه لبریز شد و
نفسی از سر عشق کشید
و در آغاز بهار، دشتی از یاس سپید
زیر پاهامان ریخت،
تا بگوید که هنوز، پر امنیت احساس خداست!
ماه من غصه چرا؟!
تو مرا داری و من
هر شب و روز
آرزویم همه خوشبختی توست!
ماه من! دل به غم دادن و از یاس سخن ها گفتن
کار آنهایی است، که خدا را دارند ...
ماه من! غم و اندوه، اگر هم روزی، مثل باران بارید
یا دل شیشه ای ات، از لب پنجره ی عشق، زمین خورد و شکست.
با نگاهت به خدا، چتر شادی وا کن
و بگو با دل خود، که خدا هست، خدا!
او همانیست که در تار ترین لحظه ی شب، راه نورانی امید
نشانم می داد ...
او همانیست که هر لحظه دلش می خواهد، همه ی زندگی ام،
غرق شادی باشد ...
ماه من!
غصه اگر هست، بگو تا باشد،
معنی خوشبختی،
بودن اندوه است ...!
این همه غصه و غم، این همه شادی و شور
چه بخواهی و چه نه، میوه ی یک باغند
همه را با هم و با عشق بچین ...
ولی از یاد مبر؛
پشت هر کوه بلند، سبزه زاری است پر از مژده ی عشق!
و در آن باز کسی می خواند؛
که خدا هست، خدا!
و چرا غصه؟! چرا؟!
...
کیک بسبوسه(کرمدار)
ارزش امتهان کردن داره طعمش بی نظیره ...
مامان ایلیا
۵۲
زوج جوانی پس از مراسم عروسی راهی خانه شان شدند. این دو تصمیم گرفتند که صبح روز بعد، هرکسی درب خانه را زد، در را به رویش باز نکنند. آن شب گذشت...

فردا صبح اولین زنگ در به صدا در آمد. متوجه شدند، پدر و مادر پسر پشت در هستند. طبق تصمیمی که از قبل گرفته بودند در را باز نکردند...

بعد از مدتی دوباره زنگ به صدا در آمد... این بار مادر و پدر دختر بودند، ناگهان هر دو نگاهی به هم انداختند. اشک در چشمان زن حلقه زد و گفت نمی توانم طاقت بیاورم پدرو مادرم پشت در بمانند و در را رویشان باز نکنم ، در را به رویشان گشود !

سالها گذشت... از آن ماجرا مرد هیچ حرفی نزد تا اینکه خدا به آنها ۴ پسر عطا کرد و سپس یک دختر! هنگام تولد دختر، مرد چندین گوسفند سر برید، کلی نذری داد و جشن و پایکوبی برپا کرد. همه به تعجب درآمده بودند...

یکی پرسید برای تولد پسرانت انقدر خوشحال نشدی که این دختر تو را شاد کرد! جریان از چه قرار است؟

مرد پاسخ داد: این دختر همانی است که روزی در را به رویم خواهد گشود!
...
کیک شنی
مامان ایلیا
۴۷

کیک شنی

۸ اردیبهشت ۰۲
ساقیا امشب صدایت با صدایم ساز نیست
یا که من بسیار مستم، یا که سازت ساز نیست

ساقیا امشب مخالف می نوازد تار تو
یا که من مست و خرابم، یا که تارت تار نیست..
...عاشق این شعرم.....

امام صادق سلام الله علیه می فرمایند :
إنَّ أعجَلَ الخَيرِ ثَوابا صِلةُ الرَّحِمِ
ثواب صِله رَحِم ، زودتر از ثواب هر كار خير ديگرى
مى رسد 
...