سلام دوستان گلم.💜ترشی لیته معمولیه توش فقط بادمجان وسیر وفلفل تندچرخ شده ونمک وسرکه هست.
اون فلفلا هم محصول تراسه دوتا بوته کوچیک تابستان خریدم اولش خیلی ناز بودن وکوچولو ولی الان درخت شدن وبسیار پرمحصول فلفلا اولش سبزن بعدکه میچینمشون یواش یواش قرمز میشن وبه شدت تندن.از نخ ردشون میکنم ومیزارم خشک بشه. 🌿
#گلپونه_۱🌿 بنام خدا
دم غروب یه پنجشنبه بهاری دیدمش.برای جمعه نهار مهمان داشتم.همه چیز را قبلا تهیه کرده بودم فقط سبزی خوردن مونده بود.گفتم پیاده میرم وزود بر میگردم دوقدم دیگه ماشین نمیخواد. کلا از پیاده راه رفتن وقتی هواتاریک میشه خوشم نمیاد چه برسه تو کوچه پس کوچه ها .ولی هوا بهاری بود ویه نم بارانم زده بود حیف بود نرم..داشتم میرسیدم به سبزی فروشی دیدم یه خانم چادری ریز نقش ده متر جلوتر ازمن یه دفعه تکیه داد به دیوار ونشست رو زمین . تو کوچه هیچکس نبود کمکش کنه.رفتم بالا سرش گفتم خوبین خانم کمک نمیخواین با صدای ضعیفی گفت نه ممنون فقط انگار قندم افتاده وارام بلند شد ونشست لب پله یه مغازه تعطیل.
بهش گفتم الان براتون آب قند میارم زود میام.رفتم داخل سبزی فروشی مشتری نداشت، داشت سبزیا رو جابجا میکرد سلام کردم وگفتم آب قند دارین. سبزی فروشه منو میشناخت گفت من دستم بنده اون پشت لیوان هست قندم هست زحمتشو بکش.رفتم پستو یه لیوان بود بسی کثیف با یه سطل پر قند وچند تیکه نبات با یه اسکاچ کثیفتر از لیوانه که اونجا بود تو لیوانه را شستم اه اه حالم بهم خورد ولی چاره نبود یه مشت همچین مشتی قند ریختم ته لیوان وگرفتمش زیر شیر وپرش کردم.حالا با چی همش بزنم؟ یه لحظه سرمو از پستو آوردم بیرون گفتم قاشق ندارین گفت یه کارد دسته قرمز هست با اون هم بزن.
خلاصه کاردم سریع شستم وآب قندو هم زدم وبرگشتم پیش خانمه که سرشو تکیه داده بود به دیوار گفتم بخورین.گفت نمیتونم حالت تهوع دارم گفتم خودمم تجربشو دارم وقتی فشارم میوفته همینطور میشم ولی بخور خوب میشی اونم درحالیکه هنوز دستم به لیوان بود لیوان وودستمو باهم مثل بچه کوچولوها گرفت وتا ته لیوان خورد.خداراشکر کوچه تاریک بود وجرم ته لیوان را ندید...1
...