کتاب لهوف رامیخوانم ودلم کمی نرم شده است که ناگهان ناله دختر چهارساله ام بلند میشود؛بابا کمک!
برمیگردم اولش عجیب خنده دار است؛دختر کوچک میخواسته بزرگی کندوپیراهنش راخودش در بیاورد؛نخی ازیقه پیراهن گیر کرده است به گوشواره کوچکش.هرچه تقلا میکند گوشواره بیشتر کشیده میشود وگوشش حسابی سرخ شده.دوباره داد میزند بابا کمک...!تبسمم تمام نشده اشک در چشمانم جمع میشود.......حسین مگر توبابا نبودی؟ مگر دختر توبابایی نبود؟مگر نانجیبها دختر نداشتند بدانند،گوش دختر سه ساله چقدر لطیف است.(برگرفته از مجله خانه خوبان)
#سلام برحسین
...