برشى از يك
#كتاب نگاهش به سبزه عید که افتاد رفت توی فکر ...
لحظاتی گذشت ...
وقتی سرش رو بالا آورد و فهمید که دارم با تعجب نگاش میکنم لبخند تلخی زد.
گفتم " گیله مرد " توی سبزه ها چی دیدی که رفتی تو فکر؟!
کمی سکوت کرد و گفت : به این دونه های سبز شده نگاه کن ... چند روز آب و غذا و نور خورشید خوردند و رشد کردند ...
گفتم خب
گفت : سیصد و شصت و پنج روز از خدا عمر گرفتیم و آب و غذا و فلک در اختیارمون بود ؛ میترسم رشد که نکرده باشم هیچ ؛ افت هم کرده باشم .
دونه ای که نخواد رشد کنه؛ هرچقدر آب و آفتاب بهش بدی فقط بیشتر میگنده ...
#بزرگ_علوى از كتاب : گيله مرد
#سفره_هفت_سین
...