کیک فوق العاده خوش طعمیه دیگه به رو کش نرسید خالی خورده شد👌
بیشتر شبیه غولای داستانهای مادربزرگم بود ،همونایی که برامون شبا میگفت تا بخوابیم ولی بجاش تا صبح کابوس میدیدیم وبعدشم ،صبح مادرم با کلی غر غر مجبور بودلحاف وتشکمونو جلو آفتاب پهن کنه تا اثر کابوس دیدنا از روش خشک بشه.وبه ننه بگه تورو خدا دیگه از این داستانا برا اینا نگو مردم بس که ادرار شستم.
پسره انگار نه انگار که اتفاقی افتاده به لبخند زد وروبه بابام گفت غلامتم ورفت سمت بابام ودولا شد دستشو ببوسه .که بابام با یه چماق گنده که از خونه برداشته بود کوبید به گرده پسره وبعدم چنان محکم کوبید به مچ پای پسر که واضح صدای برخورد چوب واستخوان وشکستن مچ پای پسره رو همه جمعیت شنیدن.یه لحظه انگار دنیا وایساد همه از ترس یه نفس عمیق کشیدن.
پسره از درد به خودش میپیچید ورو زمین خودشو اینور واونور میکشد.اگر درحالت عادی این اتفاق افتاده بود مش قربون وپسراش جلو بابامو میگرفتن یا بجاش با بابام گل آویز میشدن ولی هیچکس یه قدم جلو نزاشت ودخالتی نکرد.
بعدم بابام چماقو انداخت وبا مشت ولگد افتاد به جون خواهرم انقدر زدش که تمام سر وصورتش پرخون شده بود.بعدم چنگ انداخت تو موهای ژولیده خواهرم وکشان کشان دنبال خودش بردش من ومادرمم پشت سرشون میدویدیم.من از ترس واسترس کل پوستای کنار ناخنمو کندم .نمیدونستم چی میشه.با اون سنم خوب میفهمیدم که خواهرم کار زشتی کرده.دخترای روستایی مثل من خیلی زود همه چیو میفهمن بس که روابط موجودات زنده مثل گاو وگوسفند و...وچه بسا پدر ومادراشونو میبینن زود میفهمن چی به چیه.درضمن گروه همسالان که مدام بهم چیز یاد میدنم بی تاثیر نیست.
خلاصه میدونستم خواهرم ننگ کرده ولی نمیدونستم چی پیش میاد.پدرم خواهرمو انداخت تو طویله ودر طویله رو بست ودرحالیکه نفس نفس میزد ودهنش کف کرده بود گفت کسی این درو باز کنه هم این بی ناموس وهم خودشو مثل گاو سر میبرم.
الانمم میخوام برم چاقو از قصاب بگیرم بیام این بی ناموسو سر ببرم تا عبرتی بشه برا بقیه.
همون موقع مادرم یه جیغی از ته دل کشید وافتاد چندتا از زنا از وسط لشکری که دنبالمون اومده بودن پاپیش گذاشتن وگفتن یا خدا برین قابله بیارین داره از دست میره.@Maryam.Poorbiazar
چند نفر رفتن دنبال قابله وچندتا مردهم پدرمو نگه داشتن وبهش گفتن بمون الان داغی خون به پا نکن ،خودتو بدبخت نکن دولت میندازتت زندان.
میگیم کدخدا بیاد حلش میکنه این اولین بی ناموسی نیست که پیش اومده.
البته براشما وخانوادت چرا ولی پسر مش قربونو که همه میشناسن که چه کارا نکرده..
مردم تو حیاط وکوچه گروههای چند نفره تشکیل داده بودن وهرکس یه چیزی میگفت قابله اومد وتمام زنا رو بیرون کرد از تو اتاق .کم کم اهالی خسته شدن و رفتن.پدرم سرافکنده یه گوشه نشسته بود وهی سرشو تکون میداد.غروب شد که دیگه همه رفتن وفقط خودمون مونده بودیم.مادر بزرگم به زور اومد تو حیاط به من اشاره کرد دستشو بگیرم وببرمش دم طویله،پدرم اصلا انگار تو دنیا نبود ومتوجه اطرافش نمیشدوهمش سرشو تکون میداد وگه گاهی محکم میکوبید به پیشونیش.@maryam.Poorbiazar
دویدم دست مادر بزرگم رو که جدیدا خیلی نحیف شده بود گرفتم ورفتیم دم طویله،مادر بزرگم از پشت در به آبجیم گفت آخه من به تو چی بگم هممونو سر افکنده کردی،دوتا پسرام اگه بیفتن به جون هم وخونی به پا بشه همش تقصیر تو هست.آخه نونت نبود آبت نبود ،پسر به اون خوبی میخواستت،آخه این چه کاری بود .
صدای لرزان خواهرم اومد که معلوم بود خودشوچسبونده به در وگفت ننه یه وقت بلایی سرش نیارن یه وقت نکشنش.مادربزرگم گفت کیو باباتو نه من نمیزارم پسرام به جون هم بیفتن.
گفت نه نه ،چیزو میگم.مادر بزرگم گفت یا خدا منو بکش این الان بعد اینهمه بی عفتی هنوزم چشش دنبال اون نره خره،باباش مهم نیست کس وکارش مهم نیست اون پسره فلان فلان شده براش مهمه که نکشنش.ای کاش کشته بودنش،ای کاش مرده بود،چطور فلان شده،از وقتی پشت لبش سبز شد همش دنبال کارا خاک بر سری بود،پنج سال پیشم که دختر اون کارگر بدبختی که برا یه لقمه نون چند وقتی بود اومده بود تو ده روزمزد میوه چینی میکردو بی عفت کرد واون کارگر بدبختم با خانوادش شبانه گذاشتن واز ده رفتن که رفتن.
کاش همون موقع کشته بودن این پسره بی همه چیزو،کاش ازش شکایت میکردن.
تو یعنی اینا رو نشنیده بودی که این کارو دست خودت دادی.نمیدونستی از چه قماشیه.
خواهرم گفت ننه آخه بهم گفت که اوندفعه دختره خودش خواسته بوده این بی تقصیر بوده،تازه قسم خورد که باهام عروسی میکنه،گفت اگه باهاش باشم دیگه همه تو کار کرده قرار میگیرن وعروسی منو پسر عمو سر نمیگیره ومجبور میشن قبول کنن زنش بشم وبعدم میبرتم شهر،گفت اونجا میبرتم سینما وکافه وگردش،برام تو شهر خونه میگیره ونمیزاره کار کنم ومثل دختر شهریا میگردم.
ننه هم گفت آره جون خودش همه این کارا رو میکرد اروا خیک گندش،تو چقدر خنگی که گول خوردی وعده سرخرمن داده تا عفتتو بگیره.
خواهرمم گفت نه ننه راست میگه هر چی تا حالا گفته انجام داده برام چارقد گلدار وآینه وماتیک خرید ،یه جفت کفش پاشنه بلند گرفته،کیف براق خریده بخدا راست میگم همشو تو یه بقچه پشت کیسه گندما قایم کردم...دوستان پیجو به بقیه معرفی کنید 🌷
...