حال و هوای ماه رمضان جور عجیبی
دلنشین است ...
آدم یادِ کودکی اش می افتد ...
یادِ سادگیِ آن روزها ...
یک سفره ی بی ریا ،
یک جمع صمیمی ،
و یک عالمه اشتیاق و بیتابی ...
دلم برایِ آدم هایِ نابِ آن روزگار تنگ شده ،
برایِ تمامِ حالِ خوبی که داشتیم ...
برایِ هرچیزِ کوچکی که دنیایمان را
قشنگ تر می کرد ...
آخ که یک استکان چای و خرما موقع
افطار چقدر می چسبید ...
هیچوقت یادم نمی رود ؛
بچه که بودم دلم میخواست همه فکر کنند طاقتِ روزه گرفتن دارم ،
موقعِ افطار ، من سیر بودم و جعبه های خرما ، زولبیا و بامیه ، نصفه بود ،،،
هیچ کس به رویم نمی آورد ، همه می گفتند قبول باشد ...
و شک ندارم خدا هم با لبخندی پدرانه ، حاضریِ روزه هایم را می زد ... !
خدا مهربان تر از این حرف هاست ،
همین که سرِ سفره ی کرامتش نشستی ، ارادتت را می پذیرد ...
ولی کاش در این فرصتِ بینظیر ؛
خوبی هایمان را تمدید می کردیم ،
برایِ خدا ، خوردن یا نخوردنِ ما فرقی نمی کند ...
عمیق تر نگاه کنیم ...
رمضان ؛ تمرینِ انسانیت و بردباری است ،
نه تمرینِ گرسنگی ... !
نرگس_صرافیان_طوفان
─┅─═इई 🌺🌼🌺ईइ═─┅─
...