عکس کیک زبرا با شکلات تخته ای
گندم
۳۲۲
۲k

کیک زبرا با شکلات تخته ای

۱۷ مرداد ۹۹
الان ساعت 12شب ه ،وزمین لباس تاریک سیاه به تنش کرده، من تو تراس نشستم رویه یه صندلی کنار باقچه،توهوای گرم یه نسیم ملایم می وزه وخیلی دلچسبه ،آسمون ابریه وهیچ اثری از ماه وستاره ها نیست،تراس تاریکه فقط نور پنجره ی اتاق روشنش کرده، برق داره اما روشنش نکردم دلم میخواد توی همین تاریکی بشینم ، صدای بچه هاوماشین همه جا پیچیده وسکوت شب رو شکستن ،به خودم میگم چه خوبه این صداها هست ونشون میده زندگی هست وجریان داره ،دل منم امشب مثل آسمون ابری ودلتنگه،یه بغضی راه گلومو بسته،چون دلتنگم دلتنگ خواهرم ودختر دوسالش که 13ماهه ندیدمشون ، قراربود بیان اما مریضی کرونا اومد و دوری مون ادامه دار شد، دلتنگ همه ی فامیل وعزیزامون هستم که بخاطر کرونا از دیدنشون محرومیم ،چه نعمت هایی داشتیم وقدرشون رو نمیدونستیم ، خیلیا کرونا هیچ تغییری توی رفت وآمدهاشون ایجاد نکرده وخیلیام از وقتی کرونا اومده از همه دورن ،منو خونوادم توی دسته ی دومیم و کرونا مارو ازهمه دور کرده ومن خیلی دلتنگ همه هستم حتی کسایی که بهشون توجهی نداشتم ویاکسایی که زیاد خوشم نمیومد ببینمشون ،اما الان دوس دارم همه چی درست شه وهمه رو بیینم مثل گذشته،هشت ماه پیش اسباب کشی کردیم این خونه ی جدید وای چقد سخت بود تا خونه درست کردیم واسباب کشی کردیم ،همش میگفتم سروسامون بگیریم تواین خونه جدید،مهمون میاد میریم مهمونی میریم خونه خالم میریم خونه ی خواهرم که دوره ازمون اما همش رویا بود کی باورش میشه یروزی دیدن خواهر مون ویا عزیزامون برامون رویا وارزو بشه ،دلتنگ دخترخاله هامم وهمه...
یه چیزی که ازاین کرونا فهمیدم اینه که زندگی باوجود آدم ها قشنگه اگه ادما نباشن زندگی چه ارزشی داره ‌،لباس نو پوشیدن چه ارزشی داره هیچ شور و اشتیاقی برای اینکه گاهی بخودم برسم ندارم ،همش میگم کاش خانواده ی پرجمعیتی بودیم خیلی خوب میشد اما الان فقط چهار نفریم من ومامان وبابا وبرادرم ،برادری که نمیتونه راه بره وسرنوشت چند سالیه زمین گیرش کرده ، وقتی برادرمو تواین وضعیت میبینم خیلی غصه میخورم برادری که راه میرفت ماشین داشت مغازه داشت والان سن ازدواجش داره میگذره اما زمین گیر شده ،یا پدرم که روز به روز پیرشدن وشکسته ترشدنش و میبینم ،مامانم که تواین ده سالی که برادرم اینجوری شده هر روز اشک میریزه وبراش قابل قبول وقابل باورنیست که پسریکی یدونه ش اینجوری شده،تنها دلخوشی خونوادم داشتن خواهرم ودختر دوسالشه ،وای خیلی حس خوبیه قشنگترین اتقاق زندگیه ما داشتن پناه کوچولوه ولی ازش دوریم ‌‌،اما بازم خدا روشکر میکنم بخاطر هدیه ی قشنگی که بهمون داد،نوشتن خیلی خوبه دلمو آروم کرد پرحرفی کردم اما یکم اروم شدم،وقتی داشتم مینوشتم ماه وستاره ها پشت ابر بودن اما الان سرمو که بلند کردم دیدم ماه وستاره ها بیرونن وابری نمونده، آره همه چی درست میشه امیدی هست چونکه خدایی هست ،پشت همه ی تاریکیا روشناییه ،آرزو میکنم دل هیچکس تواین لحظه ابری نباشه،امیدوارم خدا به همه آرامش روحی بده ومریض های همه رو شفا بده وبین اون مریض ها خدا به برادر منم رحم کنه و شفاشو بفرسته و دل پدر مادر مو توپیری شادکنه ،،اگه گاهی دست به دعا شدین برادر منم از دعاتون بی نصیب نکنیدلطفا.
حالا پرحرفی دیگه بسه بریم سراغ این عصرونه ی تابستونی ،همه میوه ها مال باغ خودمونه ،کیک روهم منو داداشم با همکاری هم درستش کردیم وهمینجا کیک رو تقدیم میکنم به 🌷دِلوین(سوزان)🌷💚 عزیزم که بعد مدتها غیبت دوباره به پاپیون برگشت عزیزم خیلی از اومدن دوبارت خوشحالم مهربونم 💋❤❤❤



#کیک #عصرانه #‌کیک_زبرا #کیک_گردویی #کیک_شکلاتی #کیک_دورنگ #گردو #چایی #میوه #هلو #تابستونه #زردآلو #گیلاس #سیب
...
نظرات