🔘 داستان کوتاه
"حکایت ابلیس و اسارت آدمی"
مردی کنار بیراههای ایستاده بود...
ابلیس را دید که با انواع طنابها به دوش درگذر است.!
کنجکاو شد و پرسید: ای ابلیس، این طنابها برای چیست؟!
جواب داد: برای اسارت آدمیزاد...
طنابهای نازک برای افراد ضعیفالنفس و سست ایمان، طنابهای کلفت هم برای آنانی که دیر وسوسه میشوند...
سپس از کیسهای طنابهای پاره شده را بیرون ریخت و گفت: اینها را هم انسانهای باایمان که راضی به رضای خدایند و اعتماد به نفس داشتند، پاره کردهاند و اسارت را نپذیرفتند...
مرد گفت: طناب من کدام است؟
ابلیس گفت: اگر کمکم کنی که این ریسمانهای پاره را گره زنم، خطای تو را به حساب دیگران میگذارم...!!
مرد قبول کرد...
* ابلیس خندهکنان گفت: عجب!!
با این ریسمانهای پاره هم می شود انسانهایی چون تو را به بندگی گرفت...*
─┅─═इई ❄️☃❄️ईइ═─┅─
...