سفره سحری روز ۲۹ ماه مبارک رمضان (۳۱فروردین)
رحم کن بر حال زارم ای خدا
ای عزیزِ مهربانِ آشنا
گرچه با دستان خالی آمدم
دست خالي برنگردانی مرا
فرصت شبهای نورانی گذشت
چنگ حسرت خورده بر قلب گدا
کوله بارم را گرفته گرد غم
بس که پر شد با گناهان و خطا
هر سحر آمد ندای سبز تو:
بنده ی آلوده ام با من بیا
تا نگاه مهر تو راهی نبود
پای افلیجم ولی مانده کجا؟!
خواب دیدم قهر کردی با دلم
اشک شد زقّوم و مشکل شد دوتا
از عذاب دوری ات میسوختم
کوه درد آوار شد بر ماجرا
آتشی دور صدایم شعله زد
نفسِ من شد ، هیزم روز جزا
ناله ای عمق نگاهم را گرفت:
فَارضَ عنّی ... ای خدای انبیا
من نمک خوردم ولی نشکسته ام
ظرف را ای نازنین مولای ما
دست من بوی نوازش تا گرفت
از صف مطرود ها گشتم جدا
ماه مهمانی! وجودت گوهر است
عاشقت هستم وَ میدانم چرا
برگ آزادی برای عالمی
تو بهشتی ، رحمتی، ای کیمیا
لحظه های آخر است و سفره ات
جمع شد ، ای ماه خوبِ با صفا
باز باران تمنایم چکید
من حسین آورده ام بهر شفا
خسته ام از بغض تکراری خود
کاش امضا میشد آخر کربلا...
#زهره_قاسمی#وصال
...