میگویند در گذشتههای نهچندان دور در مطبخهای شاهی و خانی، پس از اینکه سالار خانه غذایش را صرف میکرد، خدمهها با باقیمانده غذا شکم خود را سیر میکردند. تا اینکه یکبار بین نوکرها بر سر تهدیگ دعوایی در میگیرد. خان یا حاکم که صدا را میشنود در مطبخ حاضر و علت را جویا میشود.
پس از آنکه ماجرای تهدیگ را میفهمد و کمی از آن میچشد تازه متوجه میشود که سالهاست از چه نعمتی بینصیب بوده است. سپس خادمان را به سبب نزاع فلک کرده و دستور میدهد تهدیگ را از آن پس پیش از غذای اصلی جهت بلعیدن به حضور مبارک بیاورند.
حکایتی دیگر اینگونه میگوید که روزی یکی از طباخان درباری هنگام پخت چلومرغ، افسار کار از دستش خارج میشود و چلو شفته شده و ته میگیرد. طباخ از ترس جان به زعفران متوسل میشود و مرغ خوراک را همراه ماست و تخممرغ به چلو اضافه میکند تا شاید حاکم از سر تقصیراتش بگذرد. اینگونه اولین تهچین متولد شده است.
...