رها باش
در میانه عصر تابستان
که رنگ ها
زیر آفتاب می درخشند
و تو آفتابی باش
به قامت تمام عصرهای تابستان
و به دل های مه گرفته ی سخت
بگو بیایید
برایتان نور آورده ام
شب به سپیده می‌ماند
زمستان به تابستان
آب هم تشنه اش می‌شود
گاهی،
گویی،
تمامش چون خاکی ترک خورده،
در انتظارِ بوسه‌هایِ توست
در انتظارِ بوسه هایِ باران.‌‌..
تابستان؛
فصل برگِ توت و پیلهُ پروانه.
فصل نامزد شدن یخ با آب
فصل خوابیدن روی بام
فصل دیدار کسی در آسمان
بی تعارف این دلم خیلی هوایت میکند.
تابستان … یعنی
پوست تیره تر
آب گرم تر
نوشیدنی ها خنک تر
صدای موسیقی بلندتر
شب ها طولانی تر
عشق زیباتر
بی شک
زندگی بهتر می شود
با تابستان