چلو گوشت مجلسی

۸ اسفند ۹۸
۷.۵k

کنفرانس مد
دانشگاه انژه من را فرستاده بود به یه کنفرانس که طراحان لباس، مدهای تابستان اینده را رونمایی میکردن. ساعت هشت صبح توی سالن کنفرانس بودم. یکی از طراحای مد سخنرانی اش را اغاز کرده بود.لباسایی که طراحی شون را در قالب بروشور نشون می داد افتضاح بودن.. تیکه پاره...شل و ول.... خانم طراح حدود دوساعت حرف زد.از این که این لباسا ال هستند و بل هستند و ما برنامه هایی برای جا انداختن این مد داریم. موقع پذیرایی شد. درسالن پذیرایی توجهم به لباس خانم طراح جلب شد.بسیار شیک و شکیل و سنگین!!! یک کت و شلوار سرمه ای با یه بلیز یقه شکاری صدفی و یه گردنبند مروارید.موهای کوتاه و مرتب داشت و اتفاقا بسیار بسیار معقول و متناسب لباس پوشیده بود.
من تنها خانم محجبه سالن بودم و با نگاه کردن به اون حس کردم همون قدر که اون توجه من رو جلب کرده بود من هم برای او جذابم.به سمتش رفتم و شروع کردم به معرفی خودم. زمان استراحت داشت تموم میشد و باید برمیگشتیم توی سالن سخنرانی،اما یه علامت سوال تو ذهنم بود که تصمیم گرفتم از ایشون بپرسم.
-عذر میخوام. یه سوال خصوصی!
-بله،بپرس
-لباسایی که شما پوشیدیدید صدوهشتاد درجه با اونچه تیم شما طراحی کرده تفاوت داره،شما خودتون حاضرید از این لباسایی که طراحی کردین بپوشین؟!
ابروهاش رو بالا انداخت و خندید و همون طور که به سمت در ورودی سالن می رفت گفت.
))نه...نه... من یه مدیرم. شان من نیست!!!!!! اینا برا من نیست برای مردمه....
خانما اینو از تو کتاب خاطرات سفیر نوشتم.
خانما نذارین که حقوق شما لگد مال بشه و دشمنا به هدفشون برسن
...