دلم از دست این آپارتمان های تنگ و تاریک به ستوه آمده است
دلم یک خانه ویلایی میخواهد
نه خانه ویلایی قصروار و درندشت نه ...
یه خانه مستقل باشد که گاه و بیگاه صدای دویدن توی راه پله ها و کوبیده شدن بی مهابای درپارکینگ آرامشم را مختل نکند
یک خانه کوچکم که باشد کفایت میکند
یک حیاط کوچک برای خودم داشته باشم یک طرفش یک باغچه کوچک داشته باشد دوتادورش را گل محمدی و یاس بکارم و وسطش سبزی خوردن.....
یک حوض کوچک آبی یک طرف دیگر حیاط داشته باشد که چهارتا گلدون شمعدونی چهارگوشه اش بگذارم و چند ماهی قرمز داخلش و همیشه مراقب باشم کلاغ ماهی هامو نخورد..
عصر که میشود با آب حوض حیاط رو آب پاشی کنم و یه گلیم پهن کنم توی ایوونش و یه سماور زغالی هم بغل دستم بگذارم..
یهوویی و سرزده برام مهمون بیاد و من نه با دسرای آنچنانی بلکه با کاهو و سکنجبین ازش پذیرایی کنم بچه هامون تو حیاط وسط حوض آب تنی کنن و ماهم گل بگیم و گل بشنویم...
دوست دارم حیاط خانه ام مشرف به پنجره ی هیچ همسایه ای نباشد تا با خیال راحت همه پرده های خانه ام را کنار بزنم و آفتاب وسط خانه ام پهن باشد همیشه....
دوست دارم خودم باشم و خانه ام نه هیچ صدای مزاحمی
حیاط باشد و آرامش و یاد خانه پدربزرگ.....
دلم از این آپارتمانهای تنگ و تاریک به ستوه آمده است.....
#فرشته_صادقیاندستور این خوشمزه رو تو قسمت دستور پختهای ارسالی فرستادم
قالبم هم قالب ناودانی بود