عکس خاگینه مغزدار
somayeh
۱۹
۷۸۳

خاگینه مغزدار

۵ مهر ۹۶
از زمانی که به یاد دارم انتخاب درست را بلد نبودم
یعنی اینطور بگویم هر وقت برای خرید به بازار میرفتم شاهکار به خرج می دادم!

مثلا برای خرید پیراهن که میرفتم؛ چشمم به یک پیراهن بر تن مانکن میخورد..
هم رنگش را می پسندیدم هم طرحش را ؛ همان لحظه تصمیم به خریدش می گرفتم و تمام.!

به خانه که می رفتم تازه می فهمیدم چه شاهکاری به خرج داده ام
پیراهن را تنم می کردم...

گاهی برایم تنگ بود و گاهی بر تنم زار میزد!
اگر هم اندازه بود رنگش به پوست من نمی آمد
یعنی همیشه یک جای کار می لنگید
سعی می کردم با همه چیزش کنار بیایم ولی چه کسی از دل من خبر داشت

چه کسی می دانست که به اجبار به هم چسبیده ایم
تا یک روز که دوباره خرید کنم و ...
نه اینکه پیراهن بد باشد نه...فقط به من نمی آمد...فقط برای من ساخته نشده بود

این روز ها فکر می کنم خیلی از آدم هایی که وارد زندگی ام شده اند ، برای همین انتخاب های اشتباست

در نگاه اول بهترین انتخاب ممکن هستند
صفر تا صدشان را می پسندی ...ولی وقتی به دستشان می آوری حقیقت آشکار می شود
حقیقتی که قبول کردنش سخت است...انتخاب اشتباه!
سعی میکنی با همه چیزش کنار بیایی ولی چه کسی از دلت با خبر است؟

یک روز می رسد حقیقت را قبول میکنی و همه چیز تمام می شود
نه اینکه آنها بد باشند...نه اینکه مشکل از آنها باشد...نه
فقط برای هم ساخته نشده ایم...
فقط به هم نمی آییم...



...
نظرات