#لطفا یک دقیقه مطالعه
#تلنگر 📚
کشاورزى ساعت گرانبهایش را در انبار علوفه گم کرد هرچه جستجو کرد، آن را نيافت.
از چند کودک کمک خواست
و گفت هرکس آنرا پيدا کند جايزه میگيرد.
کودکان گشتند اما ساعت پيدا نشد.
تا اینکه پسرکى به تنهايى درون انبار رفت
و بعد از مدتى به همراه ساعت از انبار خارج شد. کشاورز متحير از او پرسيد چگونه موفق شدى؟
کودک گفت: من کار زيادى نکردم،
فقط آرام روى زمين نشستم
و در سکوت کامل گوش دادم تا صداى تيک تاک ساعت را شنيدم. به سمتش حرکت کردم و آنرا يافتم!
حل مشکلات، نیازمند یک ذهن آرام است!
تقدیم نگاه مهربونتون
...