عکس خورش قرمه قرمزی..
سَـــــلویٰ
۲۲۱
۳.۷k

خورش قرمه قرمزی..

۳۰ خرداد ۰۰
فردی تعریف میکرد یکی از دوستان کاناداییم یه قانون جالب برای خودش داشت.
قانونش این بود که با وجود داشتن همسر، دو بچه و زندگی مستقل و کار پرمسئولیت،
ماهی یک شب باید خانه پدر و مادرش باشه.
می‌گفت کارهای بچه‌ها رو انجام میدم و میرم..
خودم تنهایی..
مثل دوران بچگی و نوجوانی.
چندین ساله این قانون رو دارم. هم خودم و هم همسرم.
می‌گفت خیلی وقت‌ها کار خاصی نمی‌کنیم.
پدرم تلویزیون نگاه میکنه و من کتاب می‌خوانم.
مادرم تعریف میکنه و من گوش میدم.
من حرف می‌زنم و مادر یا پدرم چرت می‌زنند و.. شب می‌خوابیم
و صبح صبحانه‌ای می‌خورم و برمی‌گردم به زندگی..

دیروز روی فیس‌بوکش یه عکس گذاشته بود و یه نوشته
که متوجه شدم مادرش چند ماهی ست فوت شده‌اند.
براش پیام خصوصی دادم که بابت درگذشت مادرت متأسفم
و همیشه ماهی یک شبی که گفته بودی رو به خاطر دارم..
جوابی داده، تشکری کرده و نوشته که
"مادرم توی خاطرات محدودش از اون شب‌ها به‌عنوان بهترین ساعت‌های سال‌ها و ماه‌های گذشته‌اش یاد کرده."
و اضافه کرده که "اگه راستش رو بخوای بیشتر از مادرم برای خودم خوشحالم
که از این فرصت و شانس زندگیم نهایت استفاده رو برده‌ام."

قوانین خوب رو دوست دارم...
...