عکس حکاکی هندوانه

حکاکی هندوانه

۲ هفته پیش
بسم الله الرحمن الرحیم
من فرشته صادقیان
متولد اول اردیبهشت ۱۳۶۹
متولد بزرگ شده و ساکن نصف جهانم🥰😍
مادر دوتا دختر گل
پریا ۱۲ ساله و پرنیا ۷ ساله 😍😍
همسرم هم اصفهانی هستن
آشپز بودن و سالها تو رستوران چه ایران چه خارج از کشور آشپزی کردن ولی حالا مدتیه اینجا هستن و به کار دیگه ای مشغولن 🤗
و بیشتر از ۲۰ ساله ساکن شاهین شهر اصفهانم
مهندس کامپیوتر هستم و مدتی هم تدریس کردم ولی از جهتی که روحم با هنر آرامش میگیره باز هم مثل بچگی هام برگشتم رو به هنر
به صورت تخصصی هنر حکاکی رو دنبال میکنم و مدرس هستم 🥰
ولی کلا تو هر هنری یه دستی دارم😅😅😅
از بچگی همینطور بودم و کارهای هنری زیادی رو بدون اینکه برم کلاس یاد گرفتم که البته مامانم مشوق اصلیم بود و همیشه دل به دلم داد و حمایت و تشویقم کرد😍😍😍
آشپزی رو خودم یاد گرفتم
با آزمون و خطا
اون زمان که ازدواج کردم فقط بلد بودم نیمرو بپزم😅😅یهو وارد یه خانواده شدم که همشون آشپز بودن
شوهرم هیچ کمکی تو آشپزی بهم نمی‌کرد و برعکس انقدر تحت فشارم میذاشت تا تلاش کنم و یاد بگیرم
منم میخواستم کم نیارم😅😅😅انقدر آزمون و خطا کردم و هی پختم و خراب کردم تا بالاخره دستم اومد
اون زمان از مامانم دور بودم
مثل الان هم که برنامه های آموزشی نبود یه اینترنت دایال آپ بود هندلی😅😅😅باید میزدیم به زور وصل میشدیم اگر میتونستیم از داخل گوگل چیزی دربیاریم که خیلی هم قابل اعتماد نبود
ولی تونستم تو کمتر از سه چهار ماه خودمو جمع و جور کنم و دست پختم رسید به یه حد رضایت بخش 😅😅
یادمه اولین باری که مهمون واسم اومد برنجم سوخت🤣شوهرم نشست کف آشپزخونه گفت دوباره بپز اشکال نداره
دوباره پختم 😅😅
سالها کل کل من شوهرم و همچین حرفای عاشقانمون حول آشپزی بود🤣🤣ایشون از کربلا زنگ میزد میگفت فرشته میخوام شله زرد بپزم ببرم بین الحرمین چیکار کنم
من فرداش زنگ میزدم میگفتم‌ میخوام بامیه بپزم چیکارش کنم😅😅😅خلاصه گذشت تا با تلاش و کوشش بالاخره آشپزی رو یاد گرفتم 😍
خداروشکر تا این سن سایه پر مهر پدر و مادر بر سرم بوده
مادرم خانه دار و پدرم کشاورز هستن
ولی یک دنیا تجربه و مهر و عطوفت هستن
تو همه مراحل زندگی دوست من بودن هر دو
خداروشکر میکنم که زیر دست پدری بزرگ‌شدم با دل دریایی که یادمون داد دنیا فقط پول و مال نیست
دنیا چیزی فراتر از پوله که اگر بهش برسی هیچ وقت طمع پول باعث نمیشه دست به هر کاری بزنی
و خداروشکر بابت مادری صبور که همیشه همدم و یاورم بوده و در هر حال حمایتم کرده
اونچه من یاد گرفتم تو این چند سال عمر اینه که
دنیا هم با ارزش و هم بی ارزشه
بی ارزشه از اون جهت که این دنیا فانیه روزی تمام میشه و همه ما خواهیم رفت
ارزش نداره دل بشکنیم
طمع کنیم
پول چشممون رو کور کنه
ارزش نداره تو این محیط مجازی به سبب اینکه دیده نمیشیم هرکار ناشایستی انجام بدیم و دل بشکنیم
اون بالاسری همه جوره حواسش هست کی چیکار میکنه
ما نهایت با دست خالی خواهیم رفت
ودنیا
با ارزشه چون فرصتیه که خدای مهربون بهمون داده تا بتونیم زندگی کنیم
کیفیت این زندگی به خودمون بستگی داره
من یاد گرفتم‌باید از لحظه لحظه این زندگی به نحو احسن استفاده کرد بدون اینکه غر زد
همه مشکلات دارن
همه کمبود هایی دارن
ولی اونی موفق و خوشبخته که بتونه از دل همین سختی ها رشد کنه
اونی که میشینه تا شرایط درست بشه بعد طعم خوشبختی رو بچشه هیچ وقت خوشبخت نخواهد شد
با همین تفکرات بود که دست گذاشتم روی زانوی خودم و با هیچ امکاناتی پیشرفت کردم
نه فر دارم نه همزن از خودم دارم نه وسایل آنچنانی
یه همزن قدیمی از مامانم گرفتم
یه قابلمه روحی بزرگ هم داشتم
شروع کردم به پخت شیرینی و کیک و نون و...خداروشکر خیلی هم موفق بودم و با همین قابلمه تونستم خیلی هم سفارش بگیرم
اینا رو میگم که بدونید اگر میخواید موفق بشید باید از دل سختی ها خودتون رو رشد بدید
ظاهر زندگی بقیه رو با باطن زندگی خودتون مقایسه نکنید
خب خیلی پرحرفی کردم🤦🏼‍♀️😬😅
خواستم به بهونه تولدم چند کلامی باهاتون حرف بزنم🤗
پیشاپیش از تبریک تک تکتون ممنونم الهی که بهترین ها پیش روی همتون باشه😍😍😍😍
...
نظرات