نگران پنجاه سال بعد از اینم ؛
روی صندلی راحت و هوشمند متعلق به سال هزار و چهارصد و چهل و اندی، توی خانه‌ای بزرگ با دیوارهای سه بعدی و دلباز که تماما با طرحی از کهکشان و ستاره‌ها و سیاره‌هاست لم داده‌ام، چشمان بی روحم را به سمت مقابلم گرفته و فوکوس کرده‌ام روی فنجانی که توی دستان لرزان هفتاد و چندسالگی‌ام یکریز می‌جنبد و دارم با نفس‌هایی تنگ و فرتوت، نوشیدنی عصرگاهی‌ام را فوت می‌کنم، از پنجره‌ی روبه‌رو، غروب زیبا و نارنجیِ خورشید مشهود است، ضربان قلب و فشارخون و فاکتورهای مهم سلامت جسمانی‌ام را روی صفحه‌ی نوری کنار خودم می‌بینم و ضربان قلبم با هر جمله‌ای که برای ادامه در ذهنم تداعی می‌شود، رو به افزایش است. روبه‌رویم 4 یا شاید هم 3 نوه‌ی قد و نیم‌قدم نشسته‌اند تا من هرچه زودتر یک قلپ نوشیدنی داغ بنوشم، گلویی تازه کنم و ادامه‌ی داستان ترسناک و تخیلی‌ام را برای ذهن‌های جستجوگر و کنجکاوشان"که حقا و انصافا به خودم کشیده‌" تعریف کنم. برایشان هیجان زیادی دارد و مدام می‌پرسند "چطور می‌شود تا به این اندازه خلاقانه تصویرسازی کرد و این‌همه ماجراهای ترسناک و بی‌ربط را به هم پیوند داد؟" و من به‌قدری خسته و بی‌حوصله باشم که فرصت نکنم به آن‌ها بقبولانم که این‌ها هیچ‌کدامشان زاده‌ی تخیل من نیست! این‌ها حقیقت روزهای جوانیِ ما بوده، ما در طول یک‌سال، عجیب‌ترین فیلم ترسناک تاریخ جهان را پشت سرگذاشتیم.
گاهی تصور می‌کنم ما واقعا شخصیت‌های داستان یک نویسنده‌ی بی‌نهایت خلاق و کاربلدیم که این روز‌ها در اوج غم و انزوا و پریشانی‌اش قلم به دست گرفته و دارد کاملا بدیع و خلاقانه، برای مخاطبینش، هنرنمایی می‌کند.
بیا دلمان را به همین خوش کنیم که فیلم‌های ترسناک را به هرکس نمی‌سپارند، حتما بازیگرهای قابلی بوده‌ایم و حتما از پسش بر خواهیم آمد، حتما...

سلام عزیزای دل
طاعات وعباداتتون قبول 🙏🏻
الهی که حال دلتون همیشه خوب باشه🥰❤
دعا یادتون نره😍

هرچند هیچی جای کوبیده رونمیگیره اما این خوشمزه جان اندکی رفع دلتنگی میکنه🙈
.
.
.
امروز به طور رسمی به خودم قبولوندم که همینه که هست، فکر کن که تا سال آینده کرونا هست (بدترین شکل ممکن) و نه می تونی دوستاتو ببینی نه جایی بری نه ازخوردن هیچ ساندویچ یابستنی که اعتباری به سالم بودنش نیست لذت ببری وبه جای سواراتوبوس شدن باید تاکسی دربست سوارشی تامثل موش کور یه کاری روبه انجام برسونی.نمیتونی چیزیوتا قبل ضد عفونی شدن بچشی وازهمون غوره صبربایدحلوا بسازی.عدم حضوردراجتماع برای من غریبه نیست و باعث آرامشم میشه اما بدیهیاتی که در طی این بیست سال زندگی همراهم بوده و می دونستم اون بیرون میلیون ها آدم دارن زندگی می کنن، میشه بدون ترس دوستی، آشنایی، شخص جدیدی رودیدواز دست دادن باهاش نترسید، اگه گرسنت شد منتظر رسیدن به خونه نباشی وباشک به دستات نگاه کنی اونم درست وقتی که داخل/ خارج از خونه هستی،ازم دزدیده شده ومن نمیتونم هیچ جایی بابتش شکایت کنم. کناراومدم آقای داروین؛ مرحله بعدی چیه؟ اصلا ما نه برای وصل کردن بلکه برای کنار اومدن آمده ایم.

برای اولین بار واقعا طعم عالی داشت
من بخاطر حساسیت به قارچ، قارچ و حذف کردم و ذرت پخته شده اضافه کردم وهمچنین برای مرغ از ادویه مخصوص لازانیا استفاده کردم طعمش فوق العاده بود اما پرکالری وسنگین...
ممنون از رسپی خوب کاربر عزیز enisa
.
.
.
.
بعد از این بحران، جهان مانند قبل به عبورش ادامه می‌دهد، روزها از پی هم می‌روند، ثانیه‌ها از پس هم می‌دوند، ولی ما دیگر همان آدم‌های قبل نخواهیم شد. دیگر تا مدت‌ها بلد نیستیم بدون نگرانی و اضطراب یکدیگر را در آغوش بگیریم و ببوسیم، عادت کرده‌ایم به دوست‌داشتن‌های با فاصله، به مهربانی‌های از راه دور، به عشق‌‌‌ورزی‌های بدون آغوش...
سخت خواهد بود اعتماد دوباره به خیابان‌های شلوغ، اعتماد دوباره به لبخندهای بدون ماسک، به دست‌های بدون دستکش و به فنجان‌‌های قهوه‌ی روی میز‌... این روزها تمام می‌شوند اما اضطراب و اندوه ما به این سادگی تمام نخواهد شد. می‌شویم شبیه آدم‌های جدا شده از یک رابطه‌ی اشتباه که به تمام آدم‌ها و لبخندها شک دارند، که زخمی‌اند و می‌ترسند دوباره اعتماد کنند.

این روزها با تمام سختی، درس‌های ارزشمندی برایمان داشتند، تازه فهمیده‌ایم زمین نیاز به مراقبت دارد، که هوای پاک و آسمان آبی و طبیعت دست‌نخورده چقدر زیباست، فهمیده‌ایم مراعات و مهربانی ما چقدر حال زمین را بهتر می‌کند.
فهمیده‌ایم "از هر دست بدهی از همان دست می‌گیری" حقیقت دارد، "هرچه بکاری همان را درو می‌کنی" حقیقت دارد، قانون بازتاب رفتارها حقیقت دارد...

این روزها تمام می‌شوند، کمی اشک می‌ریزیم، اضطراب را به نقطه‌ی جوش می‌رسانیم، دلتنگ می‌شویم، درد می‌کشیم و خوب می‌شویم، ولی دیگر شبیه همان آدم‌های قبل نخواهیم‌شد. درد هرگز بی‌هدف نمی‌تازد، آرام و بی‌صدا از راه می‌رسد، از جسم و روحت که عبور کرد، تو را متحول می‌کند و از تو آدم دیگری می‌سازد. آدم‌های بعد از درد؛ متواضع‌ترند، فهمیده‌ترند، عاقل‌ترند.
این روزها تمام می‌شوند و ما حتما آدم‌های بهتری خواهیم شد.

لازانیای دلبرومحبوب مختص اولین شام زمستونی😄
آقای خونه بدجور شیفته این خوشمزه جانِ❤



از تو چه پنهان ،
گاهی آنقدر خواستنی می شوی
که شروع می کنم
به شمارش تک تک ثانیه ها
برای یک بار دیگر رسیدن به
تو...

سلام مهربونا،امیدوارم ایام به کامتون باشه💖
یلدا نزدیکه و میدونم همگی سخت مشغول تدارکات یلداییتون هستین!!منم کلی دنبال ایده بودم که دیشب مادر بزرگ جناب همسر زنگ زدن ودعوتمون کردن تا اون شب تویه جمع صمیمی و شلوغ حاضرشیم😄
چندوقتیِ بنا به تجویز طب اسلامی باید غذاهای آبکی بخورم و امشب تصمیم گرفتم این خوشمزه جان و درست کنم

ژله آفتابگردان ونیمرو
یه قسمت از دسرای من برای مهمونی واولین تجربه پاگشای عروس😁
اگر فردا فرصت شد از غذا ها وباقی دسرام عکس میگیرم
دوستون دارم😘
تابعد👋

خوشمزه جانای من تواین روزای پر بارش پاییزی
ترشی کلم قرمز❤
ترشی کلم زرد💛
خیارشور🍃
ترشی مخلوط🍜
و لیته🍆




همیشه نصفه نیمه ،
همیشه ناتمام !
همیشه جایی ناگهان ؛ قطع می شدم ...

سلام دوستای گل پاپیونی💗
من اومدم با عکس کیک تولدم که عشق جان با دوستان و خانواده هماهنگ شده بود و همه رو به کافی شاپ دعوت کرد
وبازم تونست به شیوه خودش غافلگیرم کنه
عکس دومم یه تعداد ازسفارشات مهمونا
# تولد
# ۲۰سالگی
# ۲۵آبان

عاشقی را توبه کردم ،
لعنتی دیر آمدی...