عکس یلدایی ما تو سال 96
atistories
۱۰
۱۱۲

یلدایی ما تو سال 96

۴ دی ۹۹
عکسای اون شب خاطر انگیز که نامزد بودم و کلی انرژی خوب داشتم و من از دانشگاه اومدم عجله ای یکم وسیله درست کردم برای اون شب خاص، خسته بودم ولی شیرینی و لذت کاری که انجامش میدادم خستگی یادم برده بود، چون قرار بود خانواده همسرم هدایا اولین شب چله عروس خانوم👸 بیارن، همه چی خوب پیش میرفت و اومدن، فقط چندتا عکس برای دست گرمی گرفتیم. کیک بریدیم و تقسیم کردیم و خوردیم. در حال تعارف کردن هندونه بودیم که یه صدای هولناکی اومد انگار جلو در یه کامیون مصالح خالی کرد یهو بابام داد زد زلزلست. چهل نفری بودیم همه هراسون فرار کردیم بیرون. همه خوردنیا هم موند، یکی از ترس گریه میکرد یکی میخندید یکی فرار میکرد. اونیکی جیغ میزد وسایلمو بیارید من برم. دیگری به شوهرش میگفت وسایل بچه رو بیار و یکی ام ریلکس نشسته بود مشغول خوردن بود. بالاخره همه جمع کردن رفتن و مامان هم کمابیش تا جایی که تونست دست هرکی یه چیزی داد ببرید بخورید😂😂😂 هزار بار اون دوران خدا رو شکر کردیم که خوبه اتفاقی نیافتاد و به سلامت گذشت. درسته مدتی با استرس زندگی کردیم و خواب نداشتیم ولی به خوبی تموم شد. انشاالله خدا الان هم همرو حفظ کنه و کسی گرفتار بیماری و حوادث نشه. تو بهترین نگهداری ای آرامش دهنده قلب ها ❤️💓🥝🍇🍎🥥🍊🍿🍉🍍🍌🍐🍏🍮🥮🍬🍩🥧🍰🎂🎃🎊🎄🎁🎉🌹🌼
...
نظرات