این داستان تولد پردردسر😅😁

یکی ازمشتریا چندروز قبل تولدش بهم کیک و سفارش داد
بعد یکی دوروز پیام دادکه عموش فوت شده فعلا تولدکَنسله
بعد یکی دوهفته دوباره اومدو کیک و سفارش داد
قراربود توکافه تولد بگیره حالا کافه کجاست؟ دقیقا ۵کوچه باما فاصله داشت
زنگ زدم گفتم نزدیکه بیاخودت ببر
گفت: نه دیرمیشه بده اسنپ بیاره خلاصه کیک وتوجعبه محکم فرستادم رفت..
هرچقدر منتظرشدیم نه راننده زنگ زد نه مشتری
خودم پیگیرشدم راننده عصبانی گفت خانم یساعته دارم میگردم پس این خانم کجاست؟ گفتم جلوکافه منتظره گفت نیست من رفتم توشیرینی فروشی نبود پرسیدم باکیک دارید میچرخید؟گفت اره دیگه😂😵😵🥴🥴😱😱😨😰🤦‍♀️🤦‍♀️
گفتم وایسید الان میگم خودش بیاد
بعد تحویل کیک گفت نبات کیکو گرفتم ولی نابود شده عکس فرستاد گفتم غمت نباشه الان میام
فکر کن کیکو زده بود زیربغلشو کل مغازه های اونجارو گشته بود....😂😂😂