عکس  خیرات امیر المومنین

خیرات امیر المومنین

۲۴ فروردین ۰۲
مرغان به سویش دویدند و پایین ترین گوشه لباسهایش را به منقار خود گرفتند. لابه ها و التماسها، همهمه ها و زمزمه های مرد در هم تنیده شد و آوایی جان فرسا را نواخت که دل صبورترین سنگهای هستی را لرزاند.

آوایی که هنوز به گوش تاریخ نرسیده بود… و این‌ها همۀ موسیقی سوگی بود که پیش از واقعه نواخته می شد.

… مرد از منزل بیرون شده و با گامهایی استوار به سوی مسجد به راه افتاد. طنین گامهای مطمئن اش همۀ نفسها را در سینه حبس کرد. اول از همه ی نفس دورترین ستاره ها راکه از شبِ او و بیداریهایش خاطره داشتند.

موسیقی سوگ زیر ضرباهنگ گامهایش حماسی تر شد و قلب تاریخ را اکثر به تپش انداخت. سینه فراخ زمین جمع شده بود و دوشیزه شیون ناله های خود را با موسیقی سوگ و ضرباهنگ محکم آن هماهنگ تر نمود.

ناله هایش سوزناک تر شد. فرشتگان با دست، دهان خود را می فشردند تا صدای شیون شان ارکان عرش را نلرزاند و پایه های آن را فرو نریزد.

بغض، راه بر گریه شان بسته بود و سکوت شان بلندترین فریاد شده بود و بیم آن می رفت که نعره همه ی آزاد شود و زمین و زمان را به هم بدوزد. همگی آرزوی نیستی داشتند تا آن لحظه را شاهد نباشند و فقط خدا بود که میدید و مرد، که هیچ نمیگفت.مسیر مسجد به انتها رسید و جمله ای همۀ بغضها را ترکاند؛ بغض گلوهایی راکه هرگز با گریه آشنا نبود: «فزت و رب الکعبه»ترس وجود یتیمان شهر را فرا گرفت؛ چروک صورت مادران آنان اکثر نمایان شد و گیسوانشان سپیدتر و سپیدتر و سپیدتر…#دختران_حیدری#گل_نرگسیها#حلوا_نذری
...
نظرات