اولین دیدارمان
یک شب ازشب ها، دل آورد یاداو
باهمان لبخند،به روی شاد او
شاد وهم ناشاد گشتم درخیال
عشق جدایی دارد و گاهی وصال
خاطرآمد، اولین دیدار او
دلبراو بود و شدم دلدار او
می دویدم بی خیال دنبال او
هم دل وهم جان من بود مال او
پرنداشتم تا که پروازی کنم
چون پرنده ، درهوابازی کنم
آن همه غم رفته بود ا ز یاد من
کوچه ها هم می شنید فریاد من
بارغم درخش خش برگهای زرد
زیرپا گم می شدند همراه درد
بی خیال ازباد و باران و تگرگ
ازدل و جان می خریدم مثل برگ
۱۳۹۸/۳/۲۳
...