🍂_مادر بزرگ، چرا هیچوقت نذاشتی دخترات موهاشونو کوتاه کنن؟!
+میدونی مادر، اون قدیما هروقت پدر بزرگت از بنایی برمیگشت خونه، دستهاش پر زخم و زیلی بود..! همیشه قبل از اومدنش موهامو شونه میکردم و گذر دقایق رو به انتظار مینِشَستم! بلافاصله وقتیکه میومد شروع میکرد به بافتنِ موهام! انقدر خوب و با حوصله میبافت که دلم غنج میرفت!!
همیشه میگفت : خانم، مسکن این درد وسوزش ها، پماد و بتادین نیست،، موهاتِ، موهات..!
میگفت : موهاتو که میبافم خستگیم در میره!!
سَرتو درد نیارم، خلاصه که منم همیشه فکر میکردم نکُنه بچه هام وقتی ازدواج کردن خستگی کار تو تنِ شوهراشون بمونه و زندگی هاشون کسل کننده شه.. بخاطر همین عادَتشون دادم به موهای بلند..!
_یه نگاهی به موهایِ طوسی سفیدِ بافته شدش انداختم و رو به پدر بزرگ گفتم : خسته نباشی آقا بابا!!!

#دیانا_موسیوند