سلام سلام🤗🤗
حالتون چطوره 🥰
دوباره من اومدم با پست جدید 🧡
اووووم 💬 فکر کنم این آخرین دلمه ایی باشه ک تو این خونه 🏠 میخوریم
اینجاام رف تو خاطرات... اینم از اولین خونه 🏠 مشترک منو همسری 👫 ...ک توش کلی خاطره های خوب و بد داشتیم ...اولین ذوق و شوقم برا خونه داری از این خونه 🏠شروع شد
روزی ک جهیزیم از شهرستان رسید تهران ساعت ۵صبح روز ۴شنبه ۹مهر۹۹بود ک پنجشنبه ۱۰مهر کامل جهیزیمو خودم تنهایی چیدم... آره درسته یک روزه تموم کارامو انجام دادم😍 آهان راستی میدونی جالبیش کجاس اونجاس ک روز چهارشنبه از ساعت ۵تا ۷ونیم جهیزیمو خودمو همسری کشیدیم بالا و ساعت ۷ونیم هم همسری رفت سرکار تا خود شب پنجشنبه مادرشوهرم و مامانم حرکت کردن سمت تهران و جمعه صبح رسیدن وقتی از در وارد خونه شدن دوتاشون تعجب کرده بودن ک تو دست تنها چجوری این همه وسایل رو مرتب کردی؟؟؟؟ همش میگفتن ما اومدیم کمکت کنیم ک زودتر بچینی حالا باید بیکار بشینیم !!!!!
امیدوارم خدا بهم ی انرژی 💜 بده ک خونه های جدید🏠 دوبرابر اینجا انرژی داشته باشم و دوباره بتونم سریع جابجا بشم بدون دردسر 🥰

پ.ن. منظور از جهیزیم اونایی بود ک مامانم بهم داد نیاین زیر پستم ننویسین چجوری تو دوساعت و نیم این همه وسایل بردی بالا فرش و مبل و تلویزیون و ماشین لباشویی و یخچال میزناهار خوری و خیلی چیزای دیگ از تهران خریدیم


پاپی جون داری اذیت میکنیا بقبولون جون خودت