وقتی مادرخانومی هوس میکنه کیک بپزه بعد از سال ها!
اون رز ها هم داستان دارن. شغل ماهم اینه دیگه... بیمارا یک هفته اذیتمون میکنن آخرش یه همچین هدیه ای برامون میارن. البته ایشون اذیت که نمیکرد هیچ, انقدم مهربون و باشخصیت بود که همه عاشقش بودیم. روز آخرم که بااین گلای بی نهایت خوشگل خستگی کل روزو از تنم دراورد. هرجا هستن سالم باشن که انقد به من محبت داشتن
...