عکس پف پفی#
زهره
۴۱
۱.۳k

پف پفی#

۲۹ شهریور ۹۹
#دلنوشته_پاییز

💎قدم هایم را که تندتر میکنم بیشتر گوش نوازی میکند
لذت شنیدن صدای خِش خِش یک طرف
چشم نوازی رنگ های اصیل و پر از حس طرف دیگر
بعد از دو هفته، امروز پیاده روی خیلی چسبید
به قصد به آنسوی خیابان رفتم که برگ بیشتری سنگفرش خیابان را رنگی کرده بود،
دل را به دریا زدم و بیخیال واکسِ براق کفش هایم شدم که گویا نیاز داشت به زبان آید التماس کند که نروو

لحظه ای با خود به این فکر کردم که به همان اندازه که ما از برگ های پاییزی لذت می بریم
آیا برگ های خسته ی پاییزی هم از قدم های سنگینِ ما انسان ها به روی خودشان احساس خاصی دارند یا نه !

واقعا که ما انسان ها، عجیب هستیم و البته پیچیده،
از برگ ریزان پاییز لذت میبریم و به برگ ریزان کَردن وجودِ خود لحظه ای فکر نمی کنیم!

با شروع پاییز آماده ی عاشقی می شویم و از عشق درونِ خود بی خبریم!

با دیدن رنگ های پاییزی سلفیِ دوربینمان چلیک چلیک میکند و اما در آینه به بالا رفتن سن توجه نمیکنیم!

و این پاییز هم میگذرد و چی نصیبمان میشود !؟
خاطراتی زیبا ؟!
خب این که بهانه است
فشارهای کاری و شیفت های زیاد !؟
خب این که همیشگی است
این ها را وِل کن رفیق !
پاییز وقت ریزشِ بارِ اضافی است،
چه از درخت و چه از انسان!
مگر هر دو جان ندارند؟!
مگر هر دو نیاز به بهار ندارند؟!
پس چرا فقط درخت و برگانش نماد پاییز شده اند!؟

بیا تا در این فصل، در این عصر، در این دوره ...
سُنت شکنی کنیم ...
بیا تا ما اینبار زودتر از درختان برگ ریزانمان را شروع کنیم، خودمان را خلاص کنیم از هر چه تیرگی و سیاهی است، از هرچه که سنگینمان کرده،
تباهی و تلافی را بریزیم،
تا سپیدی و زلالی نصیبمان گردد

ناله و فغان را بریزیم،
تا لاله و جهان نصیبمان گردد

کینه و نفرت و بدلی رود تا
شفا و عزت و خوشدلی گردد روا

بیا پاییز را از خود بسازیم
شک ندارم که خدا از ساختار پاییز،
از این عظمت بیکران قصد و نیتی داشته
و خدا عالم است به آنچه انجام داده
بیا پاییز را درخود بسازیم

...
نظرات