عکس آبگوشت
#قرار معنوی

آبگوشت #قرار معنوی

۲۹ اسفند ۹۹
#قرار-معنوی
#شهیدان-عبدالحسین-برونسی-شهید-مهدی-باکری

🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷

شهید مهدی باکری یکسال بعد از برادرش حمید باکری در عملیات بدر کشته و دجله ناپدید شد

🔵 سهمیه گلوله

توی ابادان رفته بود جبهه فیاضیه شده بود خمپاره انداز شهید شفیع زاده دیده بانی میکرد و گرا بهش می داد، او هم میزد همان روزهایی که ابادان محاصره بود. روزی سه تا خمپاره صد و بیست هم بیشتر سهمیه نداشتند اینقدر میرفتند جلو تا مطمئن شوند گلوله ایشان به هدف میخورد تعریف میکردند" یکبار شفیع زاده با بی سیم گفته بود یه هدف خوب دارم. گلوله بده" . اقا مهدی گفت " سه تامون رو زدیم سهمیه امروزمون تمومه "

🔵 نماز جماعت

بهمان گفت "من تندتر میرم شما پشت سرم ببیایید " سابقه نداشت بیشتر از صد کیلومتر سرعت بگیرد . غروب نشده رسیدیم گیلان غرب. جلوی مسجدی ایستاد ما هم پشت سرش . نماز که خواندیم سریع امدیم بیرون تند تند پوتین هامان را می بستیم که زود راه بیفتیم، گفت " کجا با این عجله؟!! میخواستیم به نماز جماعت برسیم که رسیدیم".


🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀

🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
۲۳ اسفند سالگرد شهادت بزرگمرد جبهه ها عبدالحسین برونسی یکی از سرداران بزرگ دفاع مقدس است که رابطه خاصی با خانم فاطمه حضرت زهرا سلام الله علیها داشتند


🔵طرف با یک موتور گازی امد جلوی در مسجد سلام کرد جوابش رو با بی اعتنایی دادم دستانش روغنی بود و سیاه خواست موتور را همون جلو ببندد به یک ستون نگذاشتم

گفتم: اینجا نمیشه ببندی عمو با نگرانی ساعتم را نگاه کردم . دوباره خیره شدم به سر کوچه سه چهار دقیقه گذشت باز هم خبری نشد پیش خودم گفتم:
مردم رو دیگه بیشتر از این نمیشه نگه داشت خوبه برم به مسئول پایگاه بگم تا یک فکری بکنیم
یکدفعه دیدم بلندگوی مسجد روشن شد و جمعیت صلوات فرستادند

مجری گفت: نمازگذاران عزیز در خدمت فرمانده بزرگ جنگ حاج عبدالحسین برونسی هستیم که به خاطر خرابی موتورشان کمی با تاخیر رسیده اند



🔵 پسرم از روی پله ها افتاد دستش شکست

بیشتر از من عبدالحسین هول کرد بچه را که داشت به شدت گریه میکرد بغل کرد

از خانه دوید بیرون چادر سرم کردم و دنبالش رفتم ماتم برد وقتی دیدم دارد میرود طرف خیابان

تا من رسیدم بهش تاکسی گرفت در حالی که در ان لحظه ماشین سپاه جلوی خانه پارک بود

🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
...
نظرات