بعد از ماهها دوری از پسرم ،یه بعداظهر که خیلی خسته بودم ویه کم خوابیدم یه دفعه زنگ در به صدا در اومد اول فکر کردم کارمندهای برق وگازن بعد که درو باز کردم دیدم پسرمه،😍فکر کردم دارم خواب میبینم😇 بعد دیدم نه واقعیه🥰از خوشحالی اصلا نمیتونستم حرف بزنم، کامی وتارای گلم بعدماهها دوری برگشته بودن ،با یه کیک 🎂که تولدم بود خودشون که بزرگترین سورپرایز بودن 🤩ولی با کیک سورپرایزو دوچندان کردن😘اینقدر از اومدنشون خوشحال بودم که نمیتونستم این سورپرایز و واستون تعریف نکنم وشما را توخوشحالیم شریک نکنم امیدوارم پاپیون قبول کنه ،از همه هم به خاطر لایک و کامنت ممنونم ،امیدوارم همه ی مادرانی که از فرزندانشون دورن به دیدنشون شاد بشن🤲وامیدوارم دل همه ی شما دوستان پاپیونی همیشه شاد باشه🌹🌹🌹
...