عکس ته چین مرغ
at.dr
۱۲۸
۸۹۲

ته چین مرغ

۲۲ دی ۰۰
یکی از عجیب‌ترین قصه‌های عالم رو فلن اوبراین نوشته، اونجایی که میگه طرف یه‌نیزه رو گرفت طرفم و منم دستم رو گرفتم جلوم، نوک نیزه هنوز نیم متری باهام فاصله داشت که یهو دیدم از کف دستم یه‌قطره خون زد بیرون، با تعجب پرسیدم نوک نیزه که هنوز بهم نخورده، چطور زخمیم کرد؟ طرف میگه اونی که میبینی و خیال میکنی نوک نیزه‌س در واقع شروع تیزشدنشه، دوباره سئوال میکنه ینی چی؟ پس اونی که دستم رو بُرید چیه؟ و طرف جواب میده که اون نوک حقیقته، انقدر باریک و ظریفه که به چشمت نمیاد، و یه‌جوری زخمیت میکنه که حتی حسش هم نمیکنی، یه‌جوری که انگار اصلا وجود نداره.
...
نظرات